بسمهتعالی
عدل الهی و چگونگی محقق بودن آن شاید شایعترین موضوعی باشد که ذهن و فکر انسانهای مؤمن را به خود معطوف داشته و ایشان همواره با بروز پدیدههایی تلخ و ظالمانه در پیرامون خود نگاه خود را بیش از پیش به این موضوع معطوف میسازند. همچنین وجود تفاوتهایی بین موجودات از نظر سطح وجودی آنها و تفاوتهایی بین انسانها در لوازم حیات نظیر مشخصات روحی و جسمی در بدو تولد و محیطهای متفاوتی که ایشان در آن زیست میکنند نیز به نوبه خود به این پرسش دامن میزند.
در بحث عدل الهی بصورت کلی دو نوع ابهام و پرسش در حوزه حیات انسانی میتواند مطرح شود. موضوع اول در خصوص تفاوتهایی است که به وضعیت ورود افراد به عالم دنیا مرتبط میشود و عرفاً اموری خدادادی تعبیر میشوند. این امور که بنظر میرسد موجود نقشی در آنها ندارد تفاوت در لوازم حیات موجود از جمله وضعیت روحی و جسمی، استعداد ها، زمان تولد، محل تولد، محیط اجتماعی تولد و نظایر آن را شامل میشود. این امور تأثیر فراوانی بر نحوه زندگی انسانها دارند و چنانچه بصورت آماری نیز به این مسئله توجه کنیم، کیفیت امور فوق ارتباط معنیداری با چگونگی زندگی و نتیجتاً سرنوشت افراد دارند. موضوع دومی که در بحث عدل الهی میتواند مطرح شود مواردی است که در طول زندگی برای انسان پیش میآید نظیر میزان آشنایی با دین، حوادث و بلایای طبیعی، بیماریها، قتلها، غارتها و تجاوزگریهایی که انسانها با آن مواجه میشوند که این امور نیز سرنوشت انسانها را کاملاً تحت تأثیر خود قرار میدهند. برخی از این امور نظیر بلایای طبیعی خارج از اراده انسانها تصور میشوند و برخی دیگر هر چند اراده و رفتار انسانها در مورد آنها مؤثر است اما نوع بشر، بخصوص مستضعفین (به معنای مطلق) به نظر میرسد بیش از آنکه در وقوع آنها مؤثر باشند تحت تأثیر آنها قرار دارند.
همانگونه که مشاهده میشود بحث عدل الهی گسترهای به ابعاد کل حیات انسان از آغاز وجود و تولد، زندگی در دنیا و حیات پس از آن و سرنوشت او را شامل میشود و لذا یافتن پاسخی در خور آن نیازمند نگاهی به گستردگی آن است. در اینجا سعی میشود پاسخهایی که به موضوع عدل الهی داده میشود در چهار دسته بیان گردد:
پاسخ اول: گروهی بدون تأمل دقیق و به صرف مشاهده تفاوتها در بین موجودات و وجود ظلم در عالم و با توجه به ایمان به خداوند و به جهت تنزیه او امکان برقراری عدل در عالم دنیا را منتفی دانسته و وجود ظلم را جزو ذات عالم دنیا میپندارند. از نظر این گروه خداوند با توجه به وجود معاد، در مجموعِ دنیا و آخرت عادل و در نهایت عدل را محقق خواهد ساخت. هرچند این استدلال در نتیجه گیری صحیح به نظر میرسد اما در نوع انتساب عدل به خداوند و مقدمات دارای ایرادات فراوانی است.
این گروه به این امر توجه کافی نمیکنند که خداوندی که موضوع برقراری قسط و عدل توسط انسانها را کراراً و مجدانه در کتب آسمانی خود مورد تأکید قرار میدهد و یکی از اهداف بعثت پیامبران را این مسئله عنوان میکند قطعاً زمینه و امکان چنین امری را در این دنیا مهیا نموده است. همچنین اهتمام پیامبران، امامان و شیعیان حقیقی آنها در برقراری عدالت در سطح جوامع بشری نیز میبایست امکان تحقق عدالت در دنیا را برای این گروه روشن سازد و الا ایشان نیز هیچگاه به مبارزه با ظلم برنخواسته و نهایت تلاش خود را فقط معطوف به عدم ظلم به سایرین مینمودند. یک نتیجه منفی تفکر فوق ایجاد فرصت برای قدرتمندان و صاحبان حکومت ظلم و جور است تا با اشاعه این تفکر و حواله کردن عدالت به آخرت در مقاصد شوم خود مانع جدی پیش رو نداشته باشند.
همچنین استدلال فوق این موضوع را بدون پاسخ میگذارد که تفاوت بین موجودات بالاخص انسانها در هنگام تولد از نظر مشخصات جسمی و روحی و محیط زندگی که بر سرنوشت آنها مؤثر است از چه ناحیه ایجاد شده و چگونه در موضوع عدل الهی قابل توجیه است. ایراد اصلی در استدلال فوق این مطلب است که خداوند در مجموع دنیا و آخرت عادل دانسته میشود و این یعنی در برههای از آفرینش یعنی دنیا (نعوذبالله) خداوند عادل نبوده و یا حداقل توان برقراری عدالت را ندارد که این مطلب به هیچ عنوان از دید قرآن کریم و روایات وارد شده صحیح نمیباشد و استدلال در عدل الهی میبایست بگونه ای ارائه گردد که عدل خداوند برای همه زمانها و برههها ثابت شود. بدلیل ارائه توضیحات فوق و آنچه در پی خواهد آمد این استدلال نمیتواند به عنوان استدلالی صحیح در موضوع عدل الهی پذیرفته شود.
پاسخ دوّم: پاسخ گروهی در بحث عدل الهی اینست که ظلم و اعمال ظالمانه از ضعف در قدرت، علم، تحلیل، شخصیت و نظایر آن نشأت میگیرد و از آنجا که در خداوند متعال ضعف راهی ندارد لذا از خداوند قدیر و علیم اعمال ظالمانه صادر نمیشود و ظلم در ساحت قدسی او جایی ندارد. از نظر این گروه واجبالوجود (خداوند متعال) دارای تمامی صفات حسنه آنهم در حد اعلا و مطلق خود میباشد و عملاً این صفات نیز درحد مطلق خود ملازم هم و متحد میباشند. لذا خداوند نه تنها ظالم نیست بلکه آن ذات پاکیست که بجز خیر از او صادر نمیشود و نقص و ضعف در ذات پاک او راه ندارد و درنتیجه چنانچه تفاوت در سطح وجودی موجودات مشاهده میشود این تفاوت را باید در سطح متفاوت موجودات از حیث قابلیت برخورداری از وجود جستجو کرد و ظلم موجود در عالم نیز بواسطه ضعف موجودات بروز کرده است و از ناحیه خداوند چه در دنیا و چه در آخرت هیچ ظلمی به بندگان روا نمیشود و معاد آخرین مرحله از مراحل تحقق عدل الهی است و نه همه آن.
با وجود قوت استدلال فوق اکتفا و توقف بر این استدلال مناسب نیست زیرا توقف در استدلال فوق انسان را از کشف ساز و کار تحقق عدل خداوند محروم میسازد. فهم و کشف اینکه با وجود این همه تفاوت در بین موجودات و وجود ظلم در عالم چگونه نظام هستی در همه مراحل آن برمبنای حق و عدل بنا شده بابهای بسیاری را در فهم حکمتهای الهی برقلب انسان میگشاید که فتح هرکدام از این بابها به ورود به شهری از معارف الهی که سراسر نور و شعف است منجر میگردد و انسان موحد را نه تنها در آستان پروردگار خود بیش از پیش خاضع و تسلیم میکند بلکه شرارههای محبت به خداوند و سرور را به جهت زیست در ظل پروردگاری چنین حکیم در جان انسان شعله ور میسازد. همچنین فهم حکیمانه همراه با پیروی از شرع منجر خواهد شد راز و رمزهای شریعت یکی پس از دیگری برای انسانی که به وادی حکمت متشرعانه ورود پیدا کرده منکشف شود. لذا متشرع بودن در این حالت نه تنها یک اقدام صرفا تعبدی به جهت نیل به سعادت و گریز از شقاوت نیست بلکه هر قدم آن برای انسان حکیم، مستدل زیبا و گامی آگاهانه در جهت قرب به خداوند و انکشاف حق خواهد بود. در ادامه به جهت توضیح بیشتر مسئله، دو پاسخ دیگر که علاوه بر قبول استدلال فوق، ساز و کار تحقق عدل الهی را مورد بررسی قرار میدهند، مطرح خواهند شد.
پاسخ سوم: اعتقاد گروهی در توجیه ساز و کار عدل الهی بر اینست که موجودات با توجه به اینکه مسبوق به سابقه عدم هستند از خداوند هیچ طلبی ندارند و خداوند متعال براساس یک فرایند علت و معلولی که آن را میتوان فرایند طبیعی اطلاق کرد موجودات را خلق کرده و لذا تفاوت در میان موجودات حاصل این فرایند است، با توجه به مطلب فوق، وجود، یک هدیه از سوی خداوند به موجودات است و هر موجود هر قدر از وجود که به او رسیده همان قدر را باید قدر بداند. از سویی جهت توجیه عدالت با وجود اختلافات در شرایط زیستی و پیرامونی انسان که در سرنوشت او مؤثرند بیان میشود هر انسان بهاندازهای از حق که به او رسیده مسئول است و خداوند با میزان امکان دریافت حق و توان اجرای حق توسط انسان با وی معامله میکند. لذا اینکه افرادی در محیطی زندگی میکنند که دین حق به آنجا رسیده یا نرسیده و اینکه استعدادها و شرایط جسمی، روحی و محیطی فرد در دریافت حق مؤثر بوده است همه در محاسبات خداوند در برخورد با انسان لحاظ میشود و از این ناحیه هیچ ظلمی به بندگان از سوی خداوند روا نخواهد شد. در واقع خلاصه استدلال فوق اینست که “هر شخص بهاندازهای از حق که به او رسیده و به میزان توان در دریافت و اجرای حق مسئول است”
استدلال فوق نیز استدلالی صحیح در نتیجهگیری است و نتیجه آن بر مبنای آیات و روایات بنا شده است اما باید گفت در بخش آغازین این استدلال ایراداتی وجود دارد و این استدلال نیاز به تکمیل شدن دارد زیرا انسان بر مبنای تعقل و بر مبنای آیات و روایات شاهد این موضوع است که نظام علت و معلولی خود یکی از پدیدههای بنیان گذاشته شده توسط خداوند است و گاه بنابر اقتضائات این روابط به شکل مواردی نظیر معجزه و یا کرامت دگرگون میشود. همچنین توصیه اکید به مؤمنین جهت دعا و بهرهگیری از امدادهای غیبی خود شاهد این موضوع است که نظام علّت و معلولی نه یک نظام خودکار و بدون متولی بلکه یک نظام دارای متولی و مدبر است و امکان ایجاد تغییر در آن به اذن خداوند وجود دارد. در اینجا شاید این موضوع مطرح شود که آری قابل تغییر است اما تغییرات آن نیز خود تابع نظام علّت و معلولی است با این تفاوت که گاه علّتها در آن برای ما مجهول است. این سخن، سخن پسندیدهای به نظر میرسد اما باید توجه داشت علّت والعلل تمام علّتها و علّت نظام علت و معلولی خداوند است و لذا چنانچه نقصی و ظلمی بواسطه اصل نظام علّت و معلولی صادر شود در واقع بازگشت وقوع آن نقص و ظلم به خداوند است و همچنین محدود دانستن خداوند متعال به یک نظام که آن نظام هم خود آفریده اوست مبنی عقلی ندارد.
همچنین باید توجه داشت در صورت پذیرش بخش ابتدایی استدلال فوق به اصل مسئولیت موجودات در برابر خداوند خدشه وارد میشود و عملاً موجودات میتوانند با توجه به جبر در اصل موجود بودن به اصل مسئول بودن خود اعتراض و یا تردید روا دارند. از این منظر از آنجا که موجود در وجود داشتن خود و جایگاهش در نظام آفرینش و عوامل محیطی و پیرامونی که خدادادی تلقی میشود نقشی قائل نیست بدیهی است در برابر مسئولیتش در برابر خداوند نیز نقشی قائل نباشد و چنانچه از خداوند متعال اطاعت کند بدلیل حضور اجباری در این نظام و اعتقادش به معاد است، به نحوی که یا به شوق رسیدن به زندگی سعادتمند ابدی و یا از خوف شقاوت ابدی تن به اطاعت داده است.
همچنین در این صورت آیات و روایاتی که به مسئله اخذ عهد از تمامی رسولان و امامان، عرضه امانت، موضوع الست و نظایر آن اشاره دارند مسائل مبهمی خواهد بود و معلوم نیست در چه فضایی صورت گرفتهاند و از آنجا که اصل وجود در این استدلال جبری است، امور فوق نظیر اخذ تعهد نیز جبری خواهند بود که عقلا غیر قابل قبول است. لذابه نظر میرسد لازم است به پاسخ تکمیلی و چهارم از پاسخهای موضوع عدل الهی نگاهی بیفکنیم.
پاسخ چهارم: در این پاسخ باور بر این است که آفرینش یک فرایند چند مرحلهای است. همانگونه که عالم دنیا مرحلهای از مراحل آفرینش و مقدمه عالم برزخ و عالم آخرت است و سطح ایمان و نحوه عملکرد انسان در دنیا بر وضعیت وی در این عالم و عوالم بعد آن یعنی برزخ و آخرت مؤثر است پیش از دنیا نیز عوالمی وجود دارد که آفرینش از آن مراحل عبور میکند و در واقع دنیا عالم وسط در بین عوالم است. از این منظر موجودات در عوالم پیش از دنیا (عالم امکان و عالم ذر) که محل اولین مواجه و ملاقات آنها با خداوند است بصورت همسان از سوی خداوند متعال برای وجود داشتن و انکشاف خداوند و تقرب به او دعوت شدهاند و البته مسئولیتهای این وجود داشتن و انکشاف و تقرب نیز برای آنها روشن شده است. همچنین موجودات پس از پذیرش دعوت و پذیرش مسئولیتهایِ وجود پا به عرصه وجود گذاشتهاند و نسبت به پذیرش ربوبیت خداوند و ملحقات و الزامات آن متعهد شده و به تعهد خود اقرار کردهاند. فرایند آفرینش در این عوالم بهگونهای است که هر چیز با توجه بهاندازه ایمانش به خداوند که همانا باور این دعوت کننده و میزان تمایل و اشتیاق به انکشاف دعوت کننده است لوازم انکشاف را از خداوند متعال که همان سطح وجودی اوست دریافت نموده است. یعنی هر چقدر باور خداوند و تمایل و اشتیاق انکشاف خداوند در موجود بالاتر بوده، لوازم انکشاف نیز که عبارت از مقام موجود است متناسب با آن باور و اشتیاق به وی اعطاء شده است. در ضمن همزمان مسئولیتهای ناشی از این انکشاف نیز برای موجود روشن شده است.
به عبارتی در این حالت آفرینش یک فرآیند یکسویه از طرف خداوند نیست بلکه فرایندی تعاملی فی مابین خداوند و موجودات است و مسئولیتهای وجود تواماً به عهده خداوند و موجود قرار دارد. یعنی خداوند هیچ موجودی را در میزان باورش به خداوند و اشتیاقش به انکشاف وی و مسئولیتهایی که پذیرا میشود مجبور نساخته و به انتخاب تمامی موجودات به دیده احترام نگریسته و آنها را در انتخاب سطح موارد فوق آزاد و مختار قرار داده است اما با پذیرش مسئولیت از طرف موجود انتظار دارد موجود نسبت به انجام مسئولیتهای خود اهتمام داشته و آنها را به انجام برساند. از سویی مسئولیتهای خود در برابر موجود را با توجه به قدرت و علم بینهایتش کاملاً به انجام میرساند. در واقع موضوع عدل الهی، عدل خداوند در انجام مسئولیتهای خود در برابر هریک از موجودات است. به نحوی که در برابر هیچ یک از آنها قصوری وجود ندارد. به عبارتی خداوند مسئولیتهای خود در اعطای لوازم انکشافش را در بدور ورود موجود به عالم وجود، عالم دنیا و در حین زندگی در دنیا بصورتیکه با موجود توافق مینماید انجام میدهد و لازم است موجود نیز مسئولیت انکشاف خداوند را در سطحی که برای آن اعلام تمایل و اشتیاق نموده به انجام رساند.
باید در نظر داشت که تعامل و توافق خداوند با انسان در خصوص تمام لوازم و شئونات انسانی بوده است بصورتیکه تمام مشخصات وجودی فرد و پیرامونی او را شامل میشود. در اینجا شاید پرسشی مطرح شود که در عوالم قبل از دنیا چگونه انسان بر کلیه شئونات خود و عوامل پیرامونی خود که هنوز محقق نشده واقف بوده است تا در خصوص آنها با خداوند توافق نماید. در اینجا باید گفت مسئله حق در کلیه عوالم برای انسان منکشف است و در عوالم قبل از دنیا نیز روشن بوده است زیرا اولین مواجه هر موجود در لحظه آغازین آفرینش خود باحق مطلق یا خداوند متعال است و لو اینکه این مواجه به اجمال بوده باشد و توافقات نیز همگی پیرامون چگونگی ادامه همین مواجه بوده است و آنچه اکنون ما در عالم دنیا به عنوان جایگاه انسانها نظیر نبی، امام، شیعه، خاندان، محل و دوران تولد، استعدادها و مشخصات روحی و جسمی انسانها میبینیم در واقع تحقق شرایط ادامه مواجه انسان با خداوند در انکشاف اوست که بصورت حاضر توسط خداوند متعال صورت گری شده است و زمینه انکشاف او و انجام مسئولیتها توسط انسان را فراهم ساخته است.
از منظر فوق علّت تمامی تفاوتهای بین موجودات در هنگام ورود به عالم دنیا موجه خواهند بود و همچنین مشخص میشود آنچه در طول زندگی بر انسان میگذرد نیز حاصل انتخاب و عملکرد انسان تا آن لحظه است که برآیند انتخابها و موضعگیری او در عوالم پیش از عالم دنیا و انتخاب او و موضعگیری او در دنیاست. البته انسان در بین سایر موجودات این ویژگی را دارد که میتواند همچنان با افزایش ایمان، جایگاه خود را در آفرینش و نزد خداوند متعال ترفیع دهد و یا نعوذبالله با کاهش ایمان جایگاهش را تنزل دهد. یعنی هم جبران مافات گذشته مرتبط با عالم دنیا و عوالم پیش از آن برای انسان امکانپذیر است و هم به قولی پنبه کردن آنچه تا به حال رشته است.
در این بین ذکر یک نکته لازمست که خداوند متعال در راه انکشاف و تقرب خود توسط بندگان، با انسانهایی که راه تقرب را پیش گرفته و آنهایی که پیوسته از او دور میشوند یک رفتار را ندارد. یعنی همانگونه که خود فرموده در صورتیکه انسان عمل صالحی را انجام دهد که این عمل صالح نتیجه ایمان و شاهدی برانجام مسئولیت اوست، خداوند آن عمل را به میزان چندین برابر پاداش میدهد که پاداش آنهم در واقع تقرب و انکشاف بیشتر خداوند است و در صورت انجام عمل ناصالح به میزان همان عمل ناصالح بنده جزا خواهد دید و یا بعبارتی از نیل به تقرب به خداوند و انکشاف او باز خواهد ماند و احیاناً عقب گرد خواهد داشت. به عبارت دیگر باید گفت خداوند با کسانی که به مسئولیتهای خود پایبند نبودهاند و از عهد الهی تخطی کردهاند عادلانه و با کسانی که به مسئولیتهای خود و عدل الهی متعهد بودهاند از روی فضل و فزونی برخورد میکند. شاید این رمز اینست که خداوند متعال در قرآن مجید خود را عادل نخوانده بلکه ظالم بودن را از خود نفی میکند یعنی رفتار خداوند اصالتاً از وی فضل اوست و به انسان نیز رفتار از روی قسط را پیشنهاد و امر کرده و البته همواره به رفتار احسن یا نیکوتر که الگوبرداری از رفتار خداوند است سفارش نموده است.
چنانچه بخواهیم در این امر بیشتر بگوییم باید گفت چنانچه بندهای درصدد انجام مسئولیتهای خود باشد خداوند را وجودی خواهد یافت که اصل وجود را به او هدیه کرده و او را در راه تقرب و انکشاف خود پرورش داده، از خطاهای او چشمپوشی کرده و در برابر تسلیم و بندگی او از روی فضل و فزونی برخورد نموده و این یعنی خداوند در مورد این گونه بندگان نه تنها عادل بلکه فاضل و نه تنها فاضل بلکه از این همه بالاتر پروردگار و رب این بندگان است و باید گفت در این حالت هیچ وصفی برای خداوند برازندهتر از رب نیست. در الست نیز او از همگان بر ربوبیت خود اقرار گرفته تا همگان علاوه بر الوهیت او بر پرورش دهنده بودن او و فضلش نیز اقرار نمایند و از اینرو همگان میتوانستهاند ذیل ربوبیت او با اوصاف گفته شده قرار گیرند.
الحمد لله رب العالمین
مهدی عرفانی