همان گونه که زمین قیامت، همین زمین است و این زمین نیست، همچنین جسم محشور در آخرت همین جسم است و این جسم نیست.
لینک صوتی: شرح حکمت روز (1)
در حکمت روز 28 بهمن , 1393 4 نظر
همان گونه که زمین قیامت، همین زمین است و این زمین نیست، همچنین جسم محشور در آخرت همین جسم است و این جسم نیست.
لینک صوتی: شرح حکمت روز (1)
22 آبان , 1396
21 آبان , 1396
20 آبان , 1396
با سلام و عرض ادب خدمت استاد معظم حضرت آیه الله قائم مقامی زید عزه
با توجه به حکمت مندرج در سایت با این عبارات: همان گونه که زمین قیامت، همین زمین است و این زمین نیست، همچنین جسم محشور در آخرت همین جسم است و این جسم نیست.
نسبت این حکمت با موارد ذیل چگونه خواهد بود:
1- از نظر قرآن کریم مرگ آغاز حرکت به سوی خداوند است «إِلىرَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ» (سورة القیامة، آیة ۳۰) و قیامت بازگشت به خداوند و استقرار در نزد او«إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (سورة البقره، آیة ۲۸)، «إِلىرَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَر» (سورة القیامة، آیة ۱۲) و انسان پس از مرگ حرکتی یکسویه دارد که در خلال آن از برزخ میگذرد. نه آنکه به برزخ رفته و دوباره به دنیا بازگردد. در قرآن کریم شواهد بسیاری وجود دارد که انسان هرگز به این عالم دوباره باز نمیگردد (رک: الزمر، ۴۲؛ الأنعام، ۶۰؛ السجده، ۱۱؛ و تمام آیاتی که بر رجوع الی الله تأکید مینماید.).
در واقع پرسش این است که با تاکید بیش از 100 باره قرآن مبنی بر رجوع به خداوند و وجود ظواهر قرآنی مبنی بر عدم رجوع از عالم برزخ به این عالم چگونه باید پذیرفت که صحنه قیامت همین زمین است و همین زمین نیست.
پرسش دیگر این است که اگر اگر سرای آخرت، سرایی ورای سرای دنیا نیست، علت تسمیه به دار الآخره و برزخ به چه معنی است. برزخ، حد فاصل بین چه و چه است؟
2- از دیگر سو میدانیم که در بهشت و جهنّم نعمتها و عذابهای جسمانی وجود دارد. انسانها در بهشت باغها و نهرها و خانههائی دارند و در آن گردش میکنند و از غذاهای آن میخورند. و میدانیم که بهشت و جهنم اکنون خلق شدهاست (رک: سورة آلعمران، آیة ۱۳۳؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۴؛ و ج۸، ص۱۴۴-۱۴۸) و بهشت به تنهائی، عرضش مساوی تمام زمین و آسمانها است (رک: آلعمران، ۱۳۳؛ الحدید، ۲۱) و جایگاه بهشتیان عندالله است.
پس باید مکان بهشت را در عالمی دیگر بجوئیم. زیرا:
اوّلاً بهشتی که در آسمانهای دنیا باشد از زمین به خداوند نزدیکتر نیست و؛
ثانیاً عرض آن مساوی با کل آسمانها و زمین نخواهد بود.
و چون میدانیم که در بهشت اجسام وجود دارند میفهمیم که حتماً عالم آخرت عالمی جسمانی است ولی مجزا و موازی با عالم مادّه. در حکمت متعالیه از چنین عالمی معمولاً به عالم مثال تعبیر میکنند.
منظور از عالمی موازی آنست که آن عالم در طول یا عرض یا ارتفاع این عالم قرار ندارد و با مسافرت از این عالم با هر وسیله ای به آن عالم راهی نیست. (مثال برای عالم موازی عالم خواب هر انسان است که علی رغم آنکه عالمی واقعی است و معدوم نیست و جسمانی است و در آن حجم و رنگ وجود دارد ولی در طول و عرض و ارتفاع این عالم نیست).
متکلّمین و حکمای پیشین چون عالمی جسمانی و موازی با عالم دنیا تصوّر نمیکردند، یا جسمانی بودن آخرت را انکار میکردند یا آن را ـ چون تفکیکیان ـ در گوشهای از همین عالم دنیا میجستند.
و در هر صورت آیات قرآن را در باب معاد متعارض پنداشته و بخشی از آیات را تأویل مینمودند.
ایشان یا میگفتند تمام نعمتهای جسمانی بهشت مجاز است و در آخرت از حور و قصور و جنات خبری نیست و یا میگفتند نعمتهای جسمانی بهشت راست است ولی بهشت هنوز خلق نشده است و بعدا روی همین زمین ساخته خواهد شد و یا میگفتند خلق شده است ولی اندازه عرض آن به قدر آسمانها و زمین نیست و این تعبیر مجاز از بزرگی است و میگفتند بهشت به خداوند واقعاً نزدیکتر نیست چون در آسمانهای همین عالم است و در هر صورت گذشتگان آیات معاد را متعارض میپنداشتند.
ولی حکمای متأله با دقتهای عقلی خود اثبات کردند که عوالم جسمانی دیگری غیر از دنیای ما وجود دارد که به خداوند نزدیکتر از دنیاست و عظمت و گنجایشی هزاران برابر این دنیا دارد و به برکت کشف این نکته توانستند توفیق فهم صحیح آیات را بیابند و تعارض ظاهری آن را حل نمایند و بفهمند بهشت هم جسمانی است و هم بزرگتر از دنیا و هم نزدیکتر به خداوند و هم اکنون خلق شده است.
از منظر قرآن و روایات همه موجودات در قیامت به سوی خداوند میروند و بدن انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدن نیز – با تمام ذرّات تمام عمر ـ زنده شده و به عالم آخرت رفته و در آنجا بر اعمال انسان شهادت میدهد (رک: النور،۲۴؛ یس، ۶۵).
از این نگاه تمام موجودات عالم دنیا در گذشته و حال و آینده – حتی غذائی که انسان خورده و جذب بدنش گشته – به همراه همه زمانها و همه مکانها در آخرت گرد هم میآیند و شهادت میدهند (رک: بحارالأنوار، ج۹۷، ص۱۳۳؛ ج۹۸، ص۱۷۵؛ ج۱۰، ص۹۵؛ ج۹۴، ص۳۸.).
ونیز قرآن کریم تأکید میورزد که هر کس عین اعمالی را که در دنیا انجام دادهاست در آخرت مشاهده میکند (رک: الزلزلة، ۷و۸؛ آلعمران، ۳۰) و جزاء انسان در آخرت همان أعمال اواست که با چهرة ملکوتی مشاهده مینماید نه چیزی غیر از آن «لاتُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» (سورة یس، آیة ۵۴؛ و رک: النمل، ۹۰؛ الصافّات، ۳۹؛ الطور، ۱۶) و هر عملی که انسان انجام میدهد پیشاپیش به بهشت رفته و انتظار انسان را میکشد (رک: البقره، ۱۱۰؛ المزمل، ۲۰؛ یس، ۱۲؛ الحشر، ۱۸؛ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۹۷).
با دقت در این خصوصیات میفهمیم که باید آخرت نسبت به دنیا فرازمان و فرامکان باشد تا جمع شدن همة زمانها و مکانها و اشیاء و اعمال گذشته در آن ممکن گردد.
از دیگر سو میدانیم که قوام اعمال انسان – که عین جزاء وی است – به نفس وی است؛
لذا حکما میگویند در آخرت هر کس برای خود بهشت یا جهنمی دارد و بهشت و جهنم هر کس به نفس وی – نه بدنش – قائم میباشد (الاسفارالاربعة،ج۹،ص ۱۷۶).
و اینبا علم به این معنی است که نعمتها و عذابهای اخروی کاملاً حقیقی است و از اجسام دنیوی بسیار قویتر و تأثیرگذارتر است و واقعی بودن آن هیچ منافاتی با قائم بودن به نفس انسان ندارد.
با سلام و تشکر از توجه ویژه آن برادر گرامی و فاضل به مطلبی که ذیل عنوان حکمت روز مطرح شد.
در این مورد به عرض می رساند که موضوع این حکمت مربوط به جسم محشور در قیامت و تبیین نسبت میان آن با جسم عنصری دنیوی است. در این مورد با استفاده از کریمه “یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْض” ،سوره مبارکه ابراهيم (ع) آیه 48، که اشاره دارد زمین قیامت همین زمین است که متبدل شده است و اعراض و ناخالص های آن از میان رفته و جوهر خالص آن ظاهر گشته، که از این حالت تعبیر آورده می شود به اینکه آن زمین همین زمین است و این زمین نیست.
در مورد جسم محشور در قیامت و آخرت نیز همین تعبیر استفاده شده که آن جسم خالص جوهری از حیثی همین جسم دنیوی است زیرا که خالص شده آن است و از حیثی دیگر آن نیست زیرا خالص شده یک شیء با آن شیء در حالت عدم خلوص متفاوت است و بازگشت روح پس از طی مرحله برزخ که عالم میانی دنیا و آخرت است به جسمی که از همین زمین و از همین قبر بر می خیزد به معنای بازگشت روح به دنیا نیست زیرا که در عوالم سه گانه دنیا، برزخ و آخرت زمین و آسمان وجود دارد و بهشت در بطون و ملکوت آسمانها و جهنم در بطون و ملکوت زمین قرار دارد و حشر آدمیان بر روی زمین متبدل شده و خالص شده و مآل آنان بطون آسمانها یا بطون زمین ها خواهد بود.
با تشکر از استاد معظم حضرت آیه الله قائم مقامی مبنی بر پاسخ مرقومه ایشان.
بخشی از ابهامات موجود در حکمت مزبور، با پاسخ متین حضرتعالی مرتفع گردید لیکن این ابهام هنوز باقی است که با توجه به این بخش از پاسخ که در آن آمده است:
” بازگشت روح پس از طی مرحله برزخ که عالم میانی دنیا و آخرت است به جسمی که از همین زمین و از همین قبر بر می خیزد به معنای بازگشت روح به دنیا نیست زیرا که در عوالم سه گانه دنیا، برزخ و آخرت زمین و آسمان وجود دارد و بهشت در بطون و ملکوت آسمانها و جهنم در بطون و ملکوت زمین قرار دارد و حشر آدمیان بر روی زمین متبدل شده و خالص شده و مآل آنان بطون آسمانها یا بطون زمین ها خواهد بود”
آیا تاکید بر بازگشت روح به جسم، منافات با رجوع الی الله ندارد؟ یعنی مسیر پس از مرگ در قرآن با تاکید تمام یک طرفه تعریف می شود و کریمه ای در قرآن نیست که پس از رجوع نفس به سوی خداوند، بازگشتی برای آن مرتسم نموده باشد. به عبارت اوضح، آیا روح به جسم باز می گردد و یا جسم به سمت روح و مکانت او بالا می رود؟ از کریمه الیه یرجع الامر کله، دلالت بر استعلای جسم و رفتن آن به سوی خداوند می کند. مگر آن که گفته شود زمین متبدل و خالص شده همان رجوع الی الله را معنی می دهد الا آن که این قضیه وافی به مقصود در اذعان به بازگشت روح به جسم، ولو جسم متبدل و مخلو از اعراض نیست چ.ن به هر حال اقرار به بازگشت روح در آن تصریح شده است.
و ابهام دیگر آن که به تصریح روایات،در آستانه قیامت فنای کلی دنیا و اشیا صورت خواهد گرفت کما قال (ع) فی النهج: ان الله سبحانه تعالی یعود بعد فناء الدنیا وحده لا شیء معه، کما کان قبل ابتدائها یکون بعد فنائها الخ
اگر خداوند در آن حال، وحده لا شیء معه است، تصور زمین متبدل شده و قبر و اجساد آن چگونه خواهد بود؟ زمینی نیست تا تبدل یابد و قبری نیست تا جسدی از آن خارج شود و معری از اعراض و شوائب گردد.
جسارت حقیر را در فهم حقائق ببخشایید. خداوند بر عمر و عزت جنابعالی بیفزایاد
سمه تعالی
با تشکر از محقق و اندیشمند گرامی جناب شاکر , در مورد تعلیقه اخیر و این که ( آیا تأکید بر بازگشت روح به جسم منافات با رجوع الی الله ندارد ؟) به عرض می رساند که : خیر منافاتی در میان نیست بلکه این بازگشت اساسا” مبین نحوه ی رجوع الی الله است زیرا که روح در هر نشئه از نشئات وجود -غیر از فاصله میان نفختین صعق و نشور -مشفوع و همراه جسم است و بدیهی است که مراد از این بازگشت که به کریمه ان الله یبعث من فی القبور و ده ها و صدها آیه دیگر ثابت است ، این نیست که جسم مهم تر از روح و مرجع و مآل روح است که جسم الی الابد حیث سافل و روح الی الابد حیث اعلی است و حیث اسفل برای تحقق خود محتاج حیث اعلی و حیث اعلی برای ظهور خود محتاج حیث اسفل است و از این رو برای رسیدن مجدد روح و جسم و به تعبیر دقیق تر روح و جسد اخروی به یکدیگر می توان از تعبیر صحیح و زیبای جناب عالی استفاده کرد که :(جسم به سمت روح و مکانت او بالا می رود) . و اما در مورد ابهام دیگر یعنی کیفیت جمع میان فنای کلی اشیاء در قیامت و بودن جسم و جسد و زمین و غیرو در آن عرصه ، عرض میکنم که مراد از فناء ، فناء حیث بشری و خلقی در حیث ربی و خالقی و عدم ملحوظیت حیث بشری است که این فناء نه فقط در آخرت بلکه اکنون و در همین جهان نیز وجود دارد و عارفان و عاشقان خداوند در همین جهان و قبل از کشف حجاب کلی موفق به درک این حقیقت و شهود وحده لا شریک له و لا شیء معه می شده اند و بودن اشیاء و اجسام در این جهان و آن جهان مغایر این حقیقت نیست . آری همانگونه که گفته شد تنها در یک برهه است که فناء مطلق علاوه بر فناء لحاظ حیث خلقی ، صورت می پذیرد و آن فاصله میان نفخ اول یا نفخ صعق است که به واسطه آن روح نه تنها از جسد خود جداست بلکه از جسم مثالی برزخی خود نیز جدا می شود و مرگ در برزخ را نیز تجربه می کند تا به واسطه نفخ دوم یا نفخ نشور در جسم لطیف اخروی و همراه با آن در جسد لطیف اخروی که خالص شده ی جسد کثیف دنیوی است وارد شود و ان الله یبعث من فی القبور ، تحقق یابد.روح پس از تجربه فناء مطلق و درک این حقیقت که نه فقط خدایی در کنار خداوند نیست بلکه اساسا” موجودی در کنار او نیست مجددا” اذن موجودیت پیدا می کند و در جنت لقاء و رضوان او به شرط ایمان و در دوزخ قهر و محجوبیت او در صورت کفر ، الی الابد زندگی خواهد کرد و خداوند ما و شما را از مؤمنان و عاشقان خود قرار دهد ان شاالله