بسمه تعالی
در زمینه چرایی نزول آیات عتاب با وجود عصمت پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) که بر حسب آن آیات حضرت رسول (ص) بدلیل انجام عملی مورد عتاب خداوند متعال قرار گرفته اند تاکنون شرح و تفسیرهای متعددی ارائه شده است که می توان آنها را در دو گروه زیر جای داد:
الف- در برخی از شرح ها با لحاظ قطعی بودن عصمت انبیاء(ع) که از آیات و روایات فراوان بدست می آید، با توجیهاتی شخص مورد عتاب و خطاب نه آن حضرت بلکه سایر افراد امت و گاه معاندین بر شمرده شده است. ایراد این شرح ها، صرف نظر کردن از ظاهر آیات با توجیهات پی در پی و تو در تو است بحدی که در پاره ای از موارد ظاهر و شرح آیه کاملا ناهمگون است و حتی در این زمینه شرح هایی ارائه شده است که در آنها عتاب بگونه ای مدح فرض شده است. طبیعتا اینگونه برداشت ها از متن آیات قرآن کریم نمی تواند برداشت صحیحی تلقی گردد.
ب- در برخی دیگر از شرح ها به جهت حفظ ظاهر آیات، شخص مورد عتاب حضرت رسول(ص) دانسته شده است اما با لحاظ موضوع عصمت، فعل مورد عتاب مسئله ای ناچیز و قابل اغماض انگاشته شده که عملا خدشه ای به عصمت ایشان وارد ننماید. اینگونه شرح ها نیز به دلیل اینکه اصولا عتاب (آنهم عتابی منعکس در قرآن کریم) هیچگاه بر مسئله قابل اغماض تعلق نمی گیرد و همچنین بدلیل اینکه اغماض از عمل ناصحیح، ولو ناچیز، خود روزنه ای برای نفی عصمت ایجاد می کند، دارای اشکال است.
در شرح ها و تفاسیر صادرۀ غیر شیعی نیز مواردی نظیر انحصار عصمت انبیاء(ع) در موضوع دریافت و ابلاغ وحی و عدم عصمت ایشان در عمل به وحی ابراز شده که بدلیل تعارض با نص صریح آیات قرآن کریم و روایات وارده قابل پذیرش نخواهد بود.
با توجه به اشکالات مذکور لازم است که شرح و توجیه آیات مورد نظر به گونه ای ارائه شود که هم ظاهر آیات و معانی لفظی آن ها لحاظ شود و هم مسئله عصمت که شأن حضرات معصومین(ع) و پایگاه اعتماد و اطمینان امت به معصومین(ع) است مورد خدشه قرار نگیرد و نیز علت انعکاس این عتاب در قرآن کریم از سوی خداوند متعال، روشن گردد. با توجه به توضیحات فوق توجیهی به این شکل ارائه می گردد که اصولا عمل (اعم از تفکرات، نیات و اعمال اصطلاحی) و بخصوص در این جا اعمال معصومین(ع) بسته به ناظر عمل دو وجه و دو چهره دارد:
اول: وجه و چهره ای که از سوی ناظر مادون ایشان یعنی سایر مخلوقات رؤیت می شود.
دوم: وجه و چهره ای که از سوی مافوق ایشان یعنی خداوند متعال رؤیت می شود که در بر گیرنده چهره اول بعلاوه خصوصیات و ویژگی های بیشتری است.
با ملاحظه دقیق آیات مورد اشاره آنچه به نظر می رسد اینست که در تمامی موارد، عتاب و خطاب خداوند معطوف به وجود اشکالی در وجه دوم باشد یعنی آنچه صرفا بین حضرات و خداوند می گذرد که برای سایرین به هیچ صورت قابل رؤیت و دستیابی نیست و لذا برای ایشان این عمل از حیث اطمینان و الگو برداری عاری از هر گونه خطا و اشتباهی باشد. به منظور ذکر مصادیق این شرح به آیه “عَفَا الله عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبینَ” (سوره توبه، آیه شریفه 43) اشاره می شود که بنا بر قول مشهور مربوط به اذن رسول اکرم(ص) به گروهی از مردم برای خانه نشینی و عدم همراهی با مومنین در جنگ تبوک می باشد. بر اساس تعریف فوق در این آیه کریمه عتاب خداوند نه به اصل مسئله اذن پیامبر(ص) به خانه نشینی هم راستگویان (مومنین دارای عذر) و هم دروغگویان (افراد فاقد عذر یعنی منافقین)، بلکه به بخش “حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبینَ” مربوط است زیرا بر اساس مصلحت، اذن به ناتوانان جسمی و روحی برای عدم مشارکت در جنگ در شرایط آن روز صحیح بوده است. در اینجا گویی خداوند در بخشی که صرفا بین او و رسول اکرم(ص) می گذرد و مربوط به زمان اعطای اذن است، از رسول خود انتظار بالاتری داشته است تا علاوه بر حصول نیت صحیح و منطقی پیامبر مبنی بر صرفا حضور افراد دارای آمادگی جسمی و روحی در نبرد، تفکیک میان راستگویان و منافقین نیز حاصل شود.
در مورد دیگری بنا بر مشهور، خداوند متعال در آیات آغازین سوره مبارکه عبس با عبارات “عَبَسَ وَتَوَلَّى، أَنْ جَاءَهُ الأعْمَى” (سوره عبس، آیات شریفه 1 و 2) پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) را مورد خطاب قرار می دهد که چرا هنگام ورود فرد مسلمان نابینا به جلسه ای که با حضور جمعی از سران شرک و به منظور مذاکره و دعوت ایشان به اسلام برگزار شده، با وجود اصرار غیر طبیعی فرد نابینا برای توجه حضرت رسول به وی با حالت عبوسیت از نابینا چهره برگردانده است. بر اساس توجیه فوق عتاب خداوند معطوف به اصل عمل حضرت رسول(ص) مبنی بر ادامه مذاکره با سران شرک نیست زیرا حفظ حرمت جلسه و نتیجه گیری از آن عقلا قابل پذیرش است بلکه معطوف به اینست که چرا پس از توجه به فرد نابینا اولویتی برای او قائل نشده و در لحظات بگرداندن چهره از وی برای ادامه جلسه حضرت حالت عبوسیت داشته است. از این منظر بدلیل آنکه اصل ادامه جلسه صحیح بوده و فرد نابینا نیز چهره حضرت را در هنگام چهره بر گرفتن از او مشاهده نکرده و به احتمال قریب به یقین هیچ یک از حضار نیز چنین چیزی را مشاهده نکرده اند، عمل حضرت در بخشی که بین ایشان و مردم میگذرد کاملا معصومانه و بلا اشکال بوده است اما خداوند در آنچه صرفا بین خود و رسول اکرم(ص) در این عمل گذشته از رسول خود انتظار بالاتری در ملاحظه مومنین داشته است.
این توجیه قابل تعمیم به آیات مشابه و مربوط به دیگر انبیاء عظام(ع) نیز هست. بعنوان مثال بر اساس توجیه فوق از آیه “وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ” (سوره انبیاء، آیه شریفه 87) که بنا بر مشهور در مورد حضرت یونس(ع) نازل شده میتوان اینگونه برداشت نمود که عتاب خداوند معطوف به “اذ ذهب” که ظاهر عمل می باشد نبوده است زیرا ترک امت از سوی حضرت یونس(ع) بخصوص برای مدت کوتاه و موقتی برای تنبه آنان لازم بوده است چه آنکه در بازگشت حضرت یونس(ع)، قبول دعوت وی بر موثر بودن ترک کوتاه مدت قوم مهر تایید می گذارد. بلکه عتاب فقط به “مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ” که در آنچه صرفا بین حضرت و خداوند گذشته است مربوط است. یعنی خداوند متعال از حضرت یونس(ع) انتظار ترک قوم خود پیش از اعطای اذن و با حالت غضب و پنداشتن اینکه با این حال خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت را نداشته، بلکه انتظار بالاتری از ایشان در هنگام ترک امت خود داشته است.
به صورت خلاصه با ارائه توجیه فوق علاوه بر حفظ معنی ظاهر آیات، به عصمت انبیاء عظام و حضرات معصومین(ع) که مبنای الگو برداری رفتاری از ایشان است خدشه ای وارد نشده و در ضمن دلیل عتاب خداوند به ایشان که مربوط به وجه قابل رؤیت و دستیابی برای خداوند است نیز مشخص می گردد. این مطلب بسیار مهم نیز از توجیه فوق قابل برداشت است که هیچ احدی نمی تواند و حق ندارد بیش از آنچه در قرآن کریم و یا روایات تصریح شده باشد عتابی را از سوی خداوند به حضرات معصومین (ع) نسبت دهد زیرا این مسئله در وجهی از عمل قرار دارد که برای سایر مخلوقات قابل رؤیت و دستیابی نیست.
به نظر می رسد این مسئله قابل تعمیم به سایر معصومین (در درجات پایین تر از نبی اکرم و حضرات ائمه اطهار علیهم السلام) نیز باشد. یعنی عملی که برای مادون ایشان معصومانه و قابل الگو برداری است ممکن است برای مافوق ایشان یعنی خداوند متعال و نبی اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) در وجهی که فقط برای خداوند و حضرات (ع) قابل رؤیت و دستیابی است دارای اشکالاتی باشد، آنچنان که بنابر قول مشهور “حسنات الابرار سیئات المقربین”.
در اینجا یک سخن باقی است و آن اینکه چرا خداوند متعال از آنچه صرفا بین خود و حضرات (ع) گذشته پرده برداشته است. یک دلیل این مسئله در روایتی از امیر المومنین علی(ع) عنوان شده است که حضرت نقل به مضمون می فرمایند دلیل این امر اینست که مردم با مشاهده عظمت انبیاء(ع) مرتبه خداوندی برای ایشان متصور نشده و بدانند که تفاوت مرتبه بین خداوند و ماسوای او وجود دارد. همچنین دلیل دیگر این امر می تواند این باشد که با عنوان نمودن این مسئله، مومنین به میزان بالای تقرب حضرات به خداوند متعال و سطح اعلای حفظ و تحفیظ ایشان از سوی خداوند واقف شوند که خود در مورد مقرب ترین آفریده اش فرموده “ثُمَّ دَنا فَتَدَلّي، فَكاَنَ قابَ قوسينِ اَو اَدني” و یا “وَ اِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظیم”.
الحمدلله رب العالمین
مهدی عرفانی