چگونگی وقوع امور متضاد نظیر رحمت و غضب به اذن خداوند رحمن

بسمه‌تعالی

در قرآن کریم و سایر متون دینی به وفور عبارت‌هایی نظیر حق و باطل، نور و ظلمت، رحمت و غضب و هدایت و اضلال که در مقابل هم و به عبارت بهتر در تضاد با یکدیگر هستند بکار برده شده است. از سویی خداوند متعال به عنوان خالق هر آنچه هست ذاتی است سراسر نور و رحمت که هیچ‌گونه تغییر و تحولی نیز در او راه ندارد. لذا منطقی است که با ملاحظه توأم دو مورد فوق این پرسش مطرح گردد که چگونه ممکن است از خداوندی که سراسر نور و رحمت است و تغییری و تحولی در او راه ندارد امور متضاد نظیر نور و ظلمت و یا رحمت و غضب و یا هدایت و اضلال صادر شود. انسان‌ها در مواجه با پرسش فوق از دیرباز درصدد یافتن پاسخ برآمده و پاسخ‌هایی نیز برای پرسش فوق ارائه نموده‌اند.

در مکاتب غیردینی و یا مکاتب دینی که دچار تحریف و انحراف شده‌اند عمدتاً جهت پرسش فوق پاسخ‌هایی شرک آلود ارائه شده است و گویا انسان با توجه به فطرت خود که خداوند را منزه از هر گونه عیب و نقصی می‌داند درصدد بر آمده تا خوبی‌ها را تماماً به خداوند نسبت دهد و بدی‌ها را دارای خالق جداگانه‌ای که درکش و قوس با خداوند نیز هست معرفی نماید. نمونه‌هایی از این تعابیر در مذاهب آسیای شرقی و روم باستان با الهه‌های مختلفی که برای امور خوب و بد منصوب نموده‌اند می‌توان یافت. اما از نظر قرآن کریم و براساس اعتقاد توحیدی هر آنچه در جهان است یک خالق بیش ندارد و آن وجود، جز خداوند متعال نیست. در جهت تصریح این موضوع عبارات بسیار جالب و محکمی در قرآن کریم ذکر شده که در یکی از شاخص‌ترین آنها خداوند اذن وقوع تمام خوبی‌ها و بدی‌ها را به خود نسبت می‌دهد با این تفاوت که بروز خوبی‌ها را از ناحیه خداوند و بدی‌ها را از ناحیه نفس (مردم) می‌داند (سوره مبارکه نساء آیات 78 و 79). هر چند آیاتی مشابه آیات فوق از منظر اعتقاد به توحید، حجت را تمام کرده‌اند و خالق هر آنچه هست را خداوند می‌دانند اما ساز و کار صدور امور متضاد و وقوع خوبی‌ها از ناحیه خداوند و بدی‌ها  از ناحیه نفس را مشخص ننموده اند. برای روشن شدن این موضوع و بهره‌گیری از متن قرآن کریم چنانچه به بخش انتهایی آیات شریف آیه الکرسی (سوره مبارکه بقره آیه 257) دقت نمائیم به نکته بسیار ظریفی برخورد خواهیم کرد که می‌تواند گره‌گشای این مسئله باشد، آنجا که با نقل به محتوی می‌فرماید مؤمنین از ظلمت به نور و کافران از نور به ظلمت خارج می‌شوند. در بدو امر باید به این مسئله توجه داشت که چنانچه جایگاه یک مؤمن و جایگاه یک کافر را با یکدیگر مقایسه کنیم قطعاً جایگاه یک مؤمن نورانی‌تر از جایگاه یک کافر است با این حال خداوند می‌فرماید مؤمن از ظلمت به نور در حال خروج است و کافر از نور به ظلمت. برداشتی که از عبارات فوق می‌توان داشت اینست که انوار الهی دارای شدت و مراتبی است و هر درجه از آن نسبت به مراتب بالاتر، ظلمت و نسبت به مراتب پائین تر، نورانی‌تر محسوب می‌شود و یا بعبارتی باید گفت هرچند جایگاه مؤمن نسبت به جایگاه یک کافر نورانی‌تر است اما در برابر جایگاه‌های آتی او که قرب بیشتری نسبت به خداوند متعال دارند جایگاه فعلی او ظلمت محسوب می‌شود و بعبارتی ظلمت اصالتاً مستقل از نور نیست بلکه تعبیر و اسمی است برای بیان یک موضع و جایگاه نسبت به جایگاه‌های بالاتر و نورانی‌تر.

در خصوص سایر مواردی که در صدر این نوشتار به آنها اشاره شد نظیر رحمت و غضب، هدایت و اضلال نیز قضیه بر همین منوال است یعنی آنچه اصالتاً وجود دارد رحمت و هدایت الهی است که بهره گیری از آنها دارای درجاتی است و چنانچه انسان در طی حیات خود به‌سوی درجات بیشتر آنها حرکت کند مشمول آنچه اصل است نظیر رحمت و هدایت قرار می‌گیرد و چنانچه به‌سوی درجات کمتر آنها حرکت نماید به جهت تصریح قبح مطلب با نامهایی نظیر غضب و اضلال از وضعیت او یاد می‌شود.

البته باید به این نکته توجه داشت که انسان به عنوان موجودی مختار که آفرینش او در احسن تقویم بوده می‌تواند هم راه خوبی‌ها و قرب به خداوند و یا بعبارتی حرکت به‌سوی جایگاه‌های نورانی‌تر و دارای درجات بالاتر رحمت و هدایت را برگزیند و هم می‌تواند راه بدی‌ها و حرکت به‌سوی جایگاه‌های کم‌فروغ‌تر و دارای درجات کمتر رحمت و هدایت را برگزیند و آنگاه که پرده‌ها کنار رود و حقایق مطالب برای او تعین پیدا کند ملاحظه جایگاه تنزل یافته اش برای او بسیار دردناک و عذاب‌آور خواهد بود.

برای تبیین بیشتر مسئله باید گفت چنانچه وجود را دارای مراتبی از جمله جماد، گیاه، حیوان، انسان و نظایر آن بدانیم هرچند برای تمامی این مراتب، نور، رحمت و هدایت مخصوص به آن مرتبه از سوی خداوند متعال عنایت شده است که باعث خرسندی موجودات آن مرتبه نیز هست اما برای انسان، تنزل در مراتب ممکن و قرارگیری در جایگاه‌های پائین تر و بهره‌مندی از آن درجه از نور، هدایت و رحمت نظیر مراتب جمادات و حیوانات امکان‌پذیر است اما در هنگام تعین این تنزل مراتب و به دلیل سابقه درک مراتب بالاتر، موقعیت جدید برای او بسیار سخت و غیرقابل تحمل خواهد بود. خداوند نیز در جای جای قرآن کریم نسبت به این تنزل درجه به انسان هشدار داده است نظیر آنکه می‌فرماید کافران چون چارپایانند، بلکه آنها پست‌ترند (سوره مبارکه اعراف آیه 179) و یا آنجا که می‌فرماید بپرهیزید از جهنمی که هیزم آن آدمیان و سنگها هستند (سوره مبارکه تحریم آیه 6).

بر طبق آنچه گفته شد شمول غضب و یا اضلال، بر مبنای حرکت ارادی انسان صورت می پذیرد لذا لازم است در اینجا به این پرسش نیز پاسخ داده شود که با این وجود چرا در قرآن کریم به کرات خداوند متعال اضلال برخی آدمیان را به خود نسبت داده همانگونه که هدایت ایشان را به خود نسبت می‌دهد. در توجیه این مطلب باید گفت مطابق موارد عنوان شده، وضعیت حرکت اختیاری انسان از سوی درجات بالاتر قرب الهی به ‌سوی درجات پائین تر، غضب و اضلال نامیده می‌شود اما همانگونه که انسان مختار به این حرکت است خداوند نیز مختار به اذن به این حرکت و یا عدم اذن به این حرکت می‌باشد اما به واسطه اینکه عدم اذن به این حرکتِ اختیاریِ قهقرایی مخالف حکمتِ مختار بودن انسان است، چنانچه بنده‌ای میل به حرکت به سوی درجات پایین‌تر قرب الهی را داشته باشد و در این امر اصرار نیز بورزد خداوند متعال اذن این حرکت قهقرایی را صادر می فرماید و از آنجا که همه جنبش‌ها و قوه‌ها به اوست و همه درجات وجود از او وجود یافته‌اند در این جا تعبیر توحیدی که از سوی خداوند برای این فرایند بکار می‌شود اضلال و نزول غضب توسط خداوند متعال است.

 

الحمد لله رب العالمین و اعوذ به من شر الشیطان الرجیم و شر نفسی

مهدی عرفانی

چهاردهم شهریورماه  1394 هجری شمسی

 

یادداشت: انتشار این مطلب به معنای تایید همسویی کلی مطلب منتشر شده با سیاست های پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سید محمد قائم مقامی بوده و مسئولیت جزئیات مطلب با نگارنده می باشد.

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

لطفا مقدار صحیح را در کادر وارد کنید. *